زنم از من طلاق میخواهد
وهردو پایم چلاق میخواهد
غید اسب سپید را زده و
از من خر الاغ میخواهد
من ز اهلق محبتم اما
او یلی قلچماق میخواهد
با شرایط ندارم همسویی
او ولی اطباق میخواهد
صوت چون بلبلم نمیبیند
ز من اوای زاغ میخواهد
زلف جو گندمیم عالی بود
او ولی پر کلاغ میخواهد
وهمچو بهنام بانی نامی
او سبیلهای شاق میخواهد
زیر چادر نمیشود با من
وای من او اطاق میخواهد
خواهری او ندارد و اینک
از منش باجناق میخواهد
غید کیش و شمال را زده و
تور ساوج بلاغ میخواهد
شمس از این شعر بد مشو نالان
شعر خوب اشتیاق میخواهد
:: موضوعات مرتبط: اشعار محمدرضا شمس، ،